-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر چه شد دل ریشم ز دست هجر تو خون نشد خیال وصال تو از سرم بیرون
2 وفا و مهر تو از جان و دل همی ورزم اگر چه میکشم از تو جفای گوناگون
3 ز عین جهل بود گر ز عشق برگردم ز بار غم الف قدم ار شود چون نون
4 نماند طاقتم از هجر و صبر من کم شد ولیک عشق تو هر لحظه میشود افزون
5 برفته از دل من نقش غیرت از غیرت درون مسکن دل عشق تو نمود سکون
6 اگر نه بسته زنجیر طره ات گردم خرد هر آینه نسبت کند مرا مجنون
7 ز بسکه گریه کنان از در تو میگذرم شده ست کوی تو از خون دیده ام گلگون
8 هزار کس چو حسین آمدند بر در تو دمی ز خانه برون شو برای اهل درون