- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم همچنان چشم کرم از کرمش میدارم
2 میکشم بار چه کوه غم هجران امروز تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
3 به صد امید نهادیم در این بادیه پای ای دلیل ره گمگشته فرو مگذارم
4 پاسبان حرم دل شدهام در همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
5 دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
6 فیض از حافظ شیراز گرفت این ابیات «در غم هجر تو میخوانم و خون میبارم»