اگر چه دل به کسی داد، جان از سعدی شیرازی مفرد 16

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز

1 اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

2 ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

3 به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی ازان ماست هنوز

4 چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز

5 عداوت از طرف آن شکسته پیمانست وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز

6 بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیر که در سرم ز تو آشوب و فتنه‌هاست هنوز

7 کجاست خانهٔ قاضی که در مقالت عشق میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز

8 نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد قیاس کردم و ز اندیشه‌ها و راست هنوز

9 سلام من برسان ای صبا به یار و بگو که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment