گر چه اندر از جلال الدین محمد مولوی غزل 2103

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گر چه اندر فغان و نالیدن

1 گر چه اندر فغان و نالیدن اندکی هست خویشتن دیدن

2 آن نباشد مرا چو در عشقت خوگرم من به خویش دزدیدن

3 به خدا و به پاکی ذاتش پاکم از خویشتن پسندیدن

4 دیده کی از رخ تو برگردد به که آید به وقت گردیدن

5 در چنین دولت و چنین میدان ننگ باشد ز مرگ لنگیدن

6 عاشقان تو را مسلم شد بر همه مرگ‌ها بخندیدن

7 فرع‌های درخت لرزانند اصل را نیست خوف لرزیدن

8 باغبانان عشق را باشد از دل خویش میوه برچیدن

9 جان عاشق نواله‌ها می‌پیچ در مکافات رنج پیچیدن

10 زهد و دانش بورز ای خواجه نتوان عشق را بورزیدن

11 پیش از این گفت شمس تبریزی لیک کو گوش بهر بشنیدن

عکس نوشته
کامنت
comment