الصبوح ای دل که ما بزم از خاقانی شروانی غزل 230

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم

1 الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم چون مغان از قلهٔ می قبله‌ای برساختیم

2 شاهدان آتشین لب آب دندان آمدند کاب کار و کار آبی را بهم درساختیم

3 خواجهٔ جان گو مسلسل باش چون راهب که ما میرداد مجلس از زنار و ساغر ساختیم

4 کشتی می داشت ساقی ما به جان لنگر زدیم گفتی از دریای هستی برگ معبر ساختیم

5 کشتی ما در گذشتن خواست از گیتی و لیک هفته‌ای هم سوزن عیسیش لنگر ساختیم

6 آن زمان کز آتشین کوثر شدیم آلوده لب عنبرین دستارچه از زلف دلبر ساختیم

7 بر پری‌روی سلیمانی برافشاندیم پاک سبحه‌ها کز اشک داودی مزور ساختیم

8 غصهٔ عالم نمی‌شاید فرو بردن به دل زان به می با عالم پاکش برابر ساختیم

9 خاک مجلس بود خاقانی به بوی جرعه‌ای هم به بوی جرعه‌ای خاکش معطر ساختیم

عکس نوشته
کامنت
comment