هم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2456

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

هم نظری هم خبری هم قمران را قمری

1 هم نظری هم خبری هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری

2 هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری

3 هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری

4 چند فلک گشت قمر تا به خودش راه دهی چند گدازید شکر تا تو بدو درنگری

5 چند جنون کرد خرد در هوس سلسله‌ای چند صفت گشت دلم تا تو بر او برگذری

6 آن قدح شاده بده دم مده و باده بده هین که خروس سحری مانده شد از ناله گری

7 گر به خرابات بتان هر طرفی لاله رخی است لاله رخا تو ز یکی لاله ستان دگری

8 هم تو جنون را مددی هم تو جمال خردی تیر بلا از تو رسد هم تو بلا را سپری

9 چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین مادر دولت بکند دختر جان را پدری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر