- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 المنة الله که گرفتار کمندی گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی
2 صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم به نمود گرفتار سر زلف بلندی
3 شادم که به پای دل دیوانه نهادم از سلسله ی زلف گره گیر تو بندی
4 جز خال به روی تو ندیدم که به ماند از سوخته بر آتش سوزنده سپندی
5 بگشا به شکر خنده لب لعل و به بخشا شوریده دلان را زکرم پسته و قندی
6 چون خاک شدم پست، مگر بر سرم از مهر روزی فکند سایه ی قد سرو بلندی
7 یا شاه سواری زسر لطف و کرامت روزی کندم پی، سپهر سم سمندی
8 در سایه الطاف علی، شاه ولایت ایمن شده، رستیم زهر بیم و گزندی
9 در صومعه تا چند توان بود «محیطا» برخیز و قدم زن به ره میکده چندی