- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه جانست سر تا پای جانان از آن جز جان نشاید جای جانان
2 به آب روی و خون دل توان ریخت برای چون تو جان سودای جانان
3 خرد داند که وصف او نداند ازیرا نیست هم بالای جانان
4 چه جای دعوی سروست در باغ چه خواهد وصف سرتاپای جانان
5 نیاید کس به آب چشمهٔ خضر جز اندر نوش عیسیزای جانان
6 ندیدی دین کفرآمیز بنگر شکن در زلف جانفرسای جانان
7 همی کشف خردمندان کشف وار سراندر خود کشد یارای جانان
8 سنایی نیست با جان زنده لیکن ز جانانست او گویای جانان