1 همه عالم چو سایه سجده کنان اوفتاده به خاک درگاهش
2 همه منقاد امر او باشند هر که باشد گدا و هم شاهش
1 سالها در سفر به سر گشتیم عاشقانه به بحر و برگشتیم
2 تا ببینیم نور دیدهٔ خود پای تا سر همه نظر گشتیم
1 بندهٔ او باش و سلطان همه جان او می باش و جانان همه
1 نقطه ای در الف هویدا شد الفی در حروف پیدا شد
2 ذات وحدت به خود ظهوری کرد کثرتش از صفات و اسما شد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به