1 همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود طرفه شوری بسرم از لب خندان تو بود
2 سروکارم همه با زلف پریشان تو بود بنده وارم همه شب گوش بفرمان تو بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چونکه نوبت بر بنی هاشم رسید ساخت ساز جنگ عباس رشید
2 محرم سرّ و علمدار حسین در وفاداری علم در نشأتین
1 سیم عاشور چون شمع افق سر نهفت اندر پس نیلی تنق
2 شه بقربانگاه دشت کربلا بر نشست و کشتگانرا زد صلا
1 شد چو خرمگاه امامت چونصدف خالی از درهای دریای شرف
2 شاه دین را گوهری بهر نثار جز در غلطان نماند اندر کنار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به