- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه را چشم عنایت زتو شیرین پسر است من تعنت نکنم هرچه تو باری شکر است
2 دی برویم نظری کرد و دوایم فرمود می ندانست که بیماری من از نظر است
3 گل بصد ناز شکفته است تو در خواب هنوز خیز ای بلبل شوریده که وقت سحر است
4 خواهم از بخت که با من همه بیداد کنی تا نه بندد بتو کس مهر که بیدادگر است
5 شمع را با پر پروانه سر و کار نبود گنهه از آتش سوداست که در زیر پر است
6 بست در بر رخم اغیار بخندد سهل است گر بزخمم نمکی هست ز جای دگر است
7 گر بدی گفت رقیبی تو به نیکی بگذر می نه بینی که بدو نیک جهان در گذر است