علی نمود مصفا از ادیب الممالک فراهانی غزل 1

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

علی نمود مصفا جمال علم یقین را

1 علی نمود مصفا جمال علم یقین را فکند پرده ز رخسار ناز شاهد دین را

2 علی ز تیغ شرربار و منطق گهر آگین گسست عروه کفر و ببست حبل متین را

3 نمود نصرت پیشینیان ز غیب ولیکن رفیق شد بعلن پیشوای باز پسین را

4 اگر نه ساقی کوثر علی شدی نچشیدی حسینش از دم شمشیر خصم مآء معین را

5 تبارک الله ازان شه که داد در ره یزدان نگین و تاج و سر و پیکر و بنات و بنین را

6 کسی که لعل لبش نایب نگین سلیمان علی اکبرش از تشنگی مکید نگین را

7 چو خورد سنگ عدو بر جبین روشن پاکش برای شکر وسپاسش بخاک سود جبین را

8 درین زمانه جزآن شه که را شناختی ایدون که نام فرخش آراسته شهور و سنین را

9 برای قوت دین شد که دید حصن ولایت سنان و تیغ سنان را و زخم تیر حصین را

10 تو نیز جان برادر بگیر دامن این دین اگر مصدقی از راستی رسول امین را

11 بزرگوار خدایا بجاه احمد و آلش مکن خموش در ایران ما چراغ یقین را

12 ز اتحاد برافروز شمع مجلس یاران کزین چراغ بود روشنی سپهر و زمین را

13 ایا برادر دینی رسیده وقت که ما هم دهیم از سر اخلاص دست عهد و یمین را

14 تو باش عاصم ناموس مسلمین و یقین کن که کردگار جهان عاصم است دین و مبین را

عکس نوشته
کامنت
comment