- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 علیالصباح که بر طرهات زنی شانه هزار نافه گشایی میان کاشانه
2 گر از بهشت گریزدکسی رواست بسی که هست چونتوبهشتی رخیش درخانه
3 کسان زنند به دیوانگیم طعنه و من برآن که از غم عشق تو نیست دیوانه
4 کجا برون روی ای مهر دوست از دل من که گنج را نسزد جای جز به ویرانه
5 کنون که وصل میسر نمیشود باری من و فراق تو و نالههای مستانه
6 بگو به دوست نشاید نهاد پای امید به خانهای که در آن سرکشید بیگانه
7 عجب نباشد اگرشمع را بسوزد تن به جرم اینکه زد آتش به جان پروانه
8 بهارکشتهٔ ترکی بودکه در ره او گذشته شعر وی ازتاشکند و فرغانه