- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدهست یا دیده و بعد از تو به رویی نگریدهست
2 گر مدعیان نقش ببینند پری را دانند که دیوانه چرا جامه دریدهست
3 آن کیست که پیرامن خورشید جمالش از مشک سیه دایرهٔ نیمه کشیدهست
4 ای عاقل اگر پای به سنگیت برآید فرهاد بدانی که چرا سنگ بریدهست
5 رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیدهست
6 از دست کمان مهرهٔ ابروی تو در شهر دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیدهست
7 در وهم نیاید که چه مطبوع درختی پیداست که هرگز کس از این میوه نچیدهست
8 سر قلم قدرت بی چون الهی در روی تو چون روی در آیینه پدید است
9 ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیدهست
10 با این همه باران بلا بر سر سعدی نشگفت اگرش خانهٔ چشم آب چکیدهست