-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اختران را شب وصلست و نثارست و نثار چون سوی چرخ عروسیست ز ماه ده و چار
2 زهره در خویش نگنجد ز نواهای لطیف همچو بلبل که شود مست ز گل فصل بهار
3 جدی را بین به کرشمه به اسد مینگرد حوت را بین که ز دریا چه برآورد غبار
4 مشتری اسب دوانید سوی پیر زحل که جوانی تو ز سر گیر و بر او مژده بیار
5 کف مریخ که پرخون بود از قبضه تیغ گشت جان بخش چو خورشید مشرف آثار
6 دلو گردون چو از آن آب حیات آمد پر شود آن سنبله خشک از او گوهربار
7 جوز پرمغز ز میزان و شکستن نرمد حمل از مادر خود کی بگریزد به نفار
8 تیر غمزه چو رسید از سوی مه بر دل قوس شب روی پیشه گرفت از هوسش عقرب وار
9 اندر این عید برو گاو فلک قربان کن گر نهای چون سرطان در وحلی کژرفتار
10 این فلک هست سطرلاب و حقیقت عشقست هر چه گوییم از این گوش سوی معنی دار
11 شمس تبریز در آن صبح که تو درتابی روز روشن شود از روی چو ماهت شب تار