1 اجل شمس دین ، ای بچشم عنایت شده حال آزادگان را ملاحظ
2 نه ایام را جز شعار تو زینت نه اسلام را جز جوار تو حافظ
3 بر جود تو ما حضر جود حاتم بر فضل تو مختصر فضل جاحظ
4 عدو را پیام تو شر الصواعق ولی را کلام تو خیر المواعظ
1 ای زمان را پادشاه و ای زمین را شهریار پادشاه نامداری ، شهریار کامگار
2 ملک و ملت را ز رأی و رایت تو انتظام دین و دولت را ز نام و نامهٔ تو افتخار
1 رفت آن نگار و عشق آن نگار ماند او شد ز دست و دست نشاطم ز کار ماند
2 از دیده رفته چهرهٔ همچنون نگار او وز اشک دیده چهرهٔ من پر نگار ماند
1 شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگند وز صحن بوستان مرادش جدا فگند
2 افلاک دوستان ترا در طرب نشاند و ایام دشمنان ترا در عنا فگند