🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی
سنایی غزنوی

اجل از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 28

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 28 ام از 1794 الباب الاوّل: در توحید باری تعالی

اجل آمد کلیدخانهٔ راز

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 اجل آمد کلیدخانهٔ راز درِ دین بی‌اجل نگردد باز

2 تا بُوَد این جهان نباشد آن تا تو باشی نباشدت یزدان

3 حقهٔ سر به مُهر دان جانت مُهرهٔ مهر نور ایمانت

4 سابقت نامه‌ای به مُهر آورد وز پی تو به خاتمت بسپرد

5 تا ز دور زمانه خواهی زیست تو ندانی که اندر آنجا چیست

6 سحی نامهٔ خدای عزّوجل برنگیرد مگر که دست اجل

7 تا دَم آدمی ز تو نرمد صبح دینت ز شرق جان ندمد

8 سرد و گرم زمانه ناخورده نرسی بر درِ سراپرده

9 تو نداری خبر ز عالم غیب بازنشناسی از هنرها عیب

10 حال آن جای صورتی نبود چون دگر حال عادتی نبود

11 جان به حضرت رسد بیاساید وآنچه کژّ است راست بنماید

12 چون رسیدی به حضرت فرمان پس از آنجا روانه گردد جان

13 رخش دین آشنای راغ شود مرغ‌وار از قفص به باغ شود

14 با حیات تو دین برون ناید شب مرگ تو روز دین زاید

15 گفت مرد خرد در این معنی که سخنهای اوست چون فتوی

16 خفته‌اند آدمی ز حرص و غلو مرگ چون رخ نمود فانتَبهوا

17 خلق عالم همه به خواب درند همه در عالم خراب درند

18 آن هوایی که پیش از این باشد رسم و عادت بود نه دین باشد

19 ورنه دینی کزین حیات بود دین نباشد که تُرّهات بود

20 دین و دولت درِ عدم زدنست کم شدن از برای کم زدنست

21 آنکه کم زد وجود عالم را گو ببین مصطفی و آدم را

22 وانکه او طالبست افزون را گو ببین عاد را و قارون را

23 این یکی پای در رکیب بماند وآن دگر خستهٔ نهیب بماند

24 پای آنرا قدم عدم کرده دست این را ندم قلم کرده

25 باد هیبت به عاد مقرونست خاک لعنت سزای قارونست

26 چه زیان باشد ار ز بیم گزند نیکوان را فدی شوی چو سپند

27 پیش مردانِ راه رخ مفروز خویشتن را تو چون سپند بسوز

28 خرد و دین چه سرسری داری گر تو با حق سرِ سَری داری

29 مرد گرد نهاد خود نتند شیر صندوق خویش خود شکند

30 ای ز خود سیر گشته جوع آنست وی دوتا از ندم رکوع آنست

31 کز تن و جان خود بری گردی گرد تنهایی و سَری گردی

32 هیچ منمای روی شهر افروز گر نمودی برو سپند بسوز

33 آن جمال تو چیست مستی تو وان سپند تو چیست هستی تو

34 لب چو بر آستان دین باشد عیسی مریم آستین باشد

35 خویشتن را در این طلب بگداز در ره صدق جان و تن در باز

سنایی غزنوی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر اجل آمد کلیدخانهٔ راز حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 28 ام از 1794 الباب الاوّل: در توحید باری تعالی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی می باشد
شعر قالب : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز

شاعر شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز چه کسی است ؟

شاعر شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز سنایی غزنوی می باشد.

شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز چیست ؟

قالب شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه است

سبک شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز چیست ؟

سبک شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر اجل آمد کلیدخانهٔ راز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سنایی غزنوی

اجل از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 28

حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 28 ام از 1794 الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
بنر