- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه دردآلود مردم جان جانها را بسوخت سینه مجروح هر مجنون و شیدا را بسوخت
2 درجگرهای کباب این آه من زد آتشی آه زین آه جگرسوزی که دلها را بسوخت
3 بامدرّس گفتم از سوز دل خود شمّه ای آتشی افتاده درجانش سراپا را بسوخت
4 پیش یوسف گر رسی روزی بگو ای عزیز آتش عشق تو سرتا پا زلیخا را بسوخت
5 نو بهاران اشک ریزان جانب صحرا شدم آه گرمم سبزه های کوه و صحرا رابسوخت
6 محیی نادان است کان یاران به غفلت می روند خرقه و تسبیح و مسواک و مصلّا را بسوخت