1 پیری مرا به زرگری افگند ، ای شگفت بی گاه دود ، زردم و همواره سُرف سُرف
2 زرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیم من باز برفشانم سیم سره به کُرف
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هول تاختن و کینه آختنْش مرا همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
1 بیمارم از نهیب عقب رنجه درد ِ دلم گرفته و تبْ باده
2 بهتر شوم چو پیر به نام من تعویذکی نویسد آزاده
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به