1 پیری مرا به زرگری افگند ، ای شگفت بی گاه دود ، زردم و همواره سُرف سُرف
2 زرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیم من باز برفشانم سیم سره به کُرف
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی
1 دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی
1 به وقت دولت سامانیان و بلعمیان چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود