- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی دیر است تا در پردهای از پرده بیرون میزنی
2 تا مهره وامالیدهای کژ باختن بگزیدهای نقشی که در کف دیدهای نه کم نه افزون میزنی
3 آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من هر شب برای خون من رای شبیخون میزنی
4 خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون میزنی