باز این چه عیاری را شب پوش از سنایی غزنوی غزل 398

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی

1 باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی آشوب دل ما را بر جوش نهادستی

2 باز آن چه شگرفی را بر شعلهٔ کافوری صد کژدم مشکین را بر جوش نهادستی

3 در حجرهٔ مهجوران چون کلبهٔ زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی

4 در غارت بی باران چون عادت عیاران هم چشم گشادستی هم گوش نهادستی

5 ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تو نامش به چه معنی را شبپوش نهادستی

6 از جزع تو اقلیمی در شور و تو از شوخی لعل شکرافشان را خاموش نهادستی

7 از کشی و چالاکی پیران طریقت را صد غاشیه از عشقت بر دوش نهادستی

8 سحرا گه تو کردستی تا نام سنایی را با آنهمه هوشیاری بی هوش نهادستی

عکس نوشته
کامنت
comment