- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی آشوب دل ما را بر جوش نهادستی
2 باز آن چه شگرفی را بر شعلهٔ کافوری صد کژدم مشکین را بر جوش نهادستی
3 در حجرهٔ مهجوران چون کلبهٔ زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی
4 در غارت بی باران چون عادت عیاران هم چشم گشادستی هم گوش نهادستی
5 ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تو نامش به چه معنی را شبپوش نهادستی
6 از جزع تو اقلیمی در شور و تو از شوخی لعل شکرافشان را خاموش نهادستی
7 از کشی و چالاکی پیران طریقت را صد غاشیه از عشقت بر دوش نهادستی
8 سحرا گه تو کردستی تا نام سنایی را با آنهمه هوشیاری بی هوش نهادستی