1 باز به بستان شکفته گشت شقایق باز جهان گشت پر ز نور حدایق
2 غنچه تبسّم نمای و ابرگهربار خنده معشوق بین و گریه عاشق
3 لاله حمرا بسان چهره عذرا لیک درون دلش چو سینه وامق
4 بر سر لاله شکفته شد گل دو روی زآن که در آتش بود مقام منافق
5 موسم عیش است و جام باده کشیدن خاصّه کسی را که هست یار موافق
6 بهر تفرّج به هر کرانه نشینند در چمن باغ جوق جوق خلایق
7 خلق به حیرت ز گونه گونه ریاحین حیرت مخلوق بین و قدرت خالق
8 قمری تسبیح خوان و بلبل سرمست هر دو به یک جای جمع زاهد و فاسق
9 دوش چو بنهفت روی خسرو انجم در تتق خاک ازین بلند سرادق
10 من به چمن در شدم از کلبه احزان کرده ز دل دور فکر لاحق و سابق
11 فرق دلم را ک لَه ز تَرک دو عالم وصله ای بر دوخته ز قطع علایق
12 من به چنین وجد و حال به بستان لاله و نسرین مرا ندیم و مرافق
13 همّت مقصدنمای و قطع منازل خاطر مشکل گشای و کشف حقایق
14 از شعله سوز دل و از دوده آهم زهره و پروین باغ غارب و شارق
15 داد هر آن ناله که کردم از آغاز فاخته و بلبلم جواب مطابق
16 ای که به غفلت همیشه عمر گذاری گه غم سابق خوری و گه غم لاحق
17 خیز و بسان جلال طرفِ چمن گیر هر سحری زود وقت خواندن فالق
18 باده چون صبح ریز در افق جان تا شود از باد صبح بخت تو صادق