- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز این دل دیوانه را افتاده سودای دگر وز ناله در هر کشوری افگنده غوغای دگر
2 از شمع دولتخانهای سوزم به هر کاشانهای هر لحظه چون پروانهای در آتشم جای دگر
3 شد جان غم پرورد من دور از مه شبگرد من بهر علاج درد من باید مسیحای دگر
4 نی تاب من در گلشنی نی طاقتم در مسکنی سوزم بکنج گلخنی هر دم ز سودای دگر
5 از لاله سرپیچیده ام دامن چو گل در چیده ام زان رو که جایی دیده ام رخسار زیبای دگر
6 با سرو خود پیوسته ام وز بار طوبی رسته ام چون غنچه دل در بسته ام بر نخل بالای دگر
7 جان فغانی در قفس می سوزد از داغ هوس وز نالهٔ او هر نفس شوری به مأوای دگر