🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

بازم غم عشق از امیرخسرو دهلوی دیوان اشعار 24

دیوان اشعار 24 ام از 2198 مجنون و لیلی

بازم غم عشق در سر افتاد

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39

1 بازم غم عشق در سر افتاد بنیاد صبوریم بر افتاد

2 باز این دل خسته درد نو کرد خود را به وبال من گرو کرد

3 بازم هوسی گرفت دامن کز عقل نشان نماند با من

4 باز این شب تیرهٔ جگر سوز بر بست بروی من در روز

5 دودی که ز شوق در بر افتاد از سینه گذشت و در سر افتاد

6 گویند که تا کی از در و بام گه نامه دهی و گاه پیغام

7 آلوده شدی بهر دهانی افسانه شدی بهر زبانی

8 بی درد که فارغست و خندان، کی داند حال دردمندان؟!

9 غافل که همیشه بی‌خبر زیست، او را چه خبر که بی‌دلی چیست؟!

10 با هر که غمی دهم برون من داند غم من ولی نه چون من

11 گیرم که بود به پرده جایم و ز حجرهٔ غم برون نیایم

12 این خانه شکاف، ناله زار پوشیده کجا شود به دیوار

13 اکنون چه کنم حجاب آزرم کافتاد ز چهره برقع شرم

14 در مجلس عشق جام خوردن وانگه غم ننگ و نام خوردن

15 دست من و آستین یارم گر خلق کنند سنگسارم

16 کاغذ چو شود نشانهٔ تیر جز خوردن زخم چیست تدبیر

17 دف هر طرفی که رو بتابد از لطمه کجا خلاص یابد؟!

18 عاشق که به زیر تیغ شد خم از زخم زبان کجا خورد غم؟!

19 زین پس من و یار مهربانم گر تیغ کشند و گر زبانم

20 گر کشته شوم به تیغ پولاد باری برهم زدست بیداد

21 مرغی که بماند از پریدن راحت بودش گلو بریدن

22 ای دوست که بی منی و با من آتش زده یا تویی و یا من

23 گر تو دل شاخ شاخ داری باری قدمی فراخ داری

24 با زاغ و زغن چنانکه دانی شرح غم خویش می‌توانی

25 بی‌چاره من حصار بسته در زاویهٔ عدم نشسته

26 کنجی و غمی به سینه چون کوه زندانی تنگنای اندوه

27 گر دم زنم از درونهٔ تنگ ترسم که خورم ز بام و در سنگ

28 چشمم به ستاره راز گوید جانم غم رفته باز گوید

29 یاد تو چنان برد ز من هوش کز هستی خود کنم فراموش

30 ناگاه که از خود آیدم یاد باشم به هلاک خویشتن شاد

31 گر کرد زمانه بی وفایی باری تو مکن که آشنایی

32 خونابهٔ دیده آب من ریخت دل هم سر خود گرفت و بگریخت

33 گفتی که صبور باش و مخروش این قصه، نمی‌کند دلم گوش

34 ای دوست، ز دوست دور بودن، وانگاه، به دل، صبور بودن؟؟

35 چون من به هلاک جان سپردم دور از تو ز دوری تو مردم

36 هر چند ز بخت خود به جانم هر جور که بینم از تو دانم

37 دامن که ز کهنگی بخندد تهمت به زبان خار بندد

38 عشقت ز دلم که سر به خون برد آزار فلک همه برون برد

39 ما نطع حیات در نوشتیم تو دیر بزی که ما گذشتیم

امیرخسرو دهلوی از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر بازم غم عشق در سر افتاد دیوان اشعار 24 ام از 2198 مجنون و لیلی در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی می باشد
شعر قالب : دیوان اشعار سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بازم غم عشق در سر افتاد

شاعر شعر بازم غم عشق در سر افتاد چه کسی است ؟

شاعر شعر بازم غم عشق در سر افتاد امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر بازم غم عشق در سر افتاد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بازم غم عشق در سر افتاد چیست ؟

قالب شعر بازم غم عشق در سر افتاد دیوان اشعار است

سبک شعر بازم غم عشق در سر افتاد چیست ؟

سبک شعر بازم غم عشق در سر افتاد سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر بازم غم عشق در سر افتاد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
امیرخسرو دهلوی

بازم غم عشق از امیرخسرو دهلوی دیوان اشعار 24

دیوان اشعار 24 ام از 2198 مجنون و لیلی
بنر