- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد خون دل، میل ملاقات ایاغم دارد
2 عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد لاله داغی ز میان برد، که داغم دارد
3 شب که دزدیدهام آرد به سر کوی تو پای از حسد دیده پرخون به چراغم دارد
4 آن نهالم که ز شادی ننشینم از پای گر بدانم که خزان روی به باغم دارد
5 از چه در سلسله زلف تو دارد دستم؟ گر نه سودا سر آشوب دماغم دارد
6 محرم زلف و رخ او نتوان دید کسی شانه دل میخلد و آینه داغم دارد