بازم زبان شکر به جنبش درآمدست از وحشی بافقی غزل 58

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

بازم زبان شکر به جنبش درآمدست

1 بازم زبان شکر به جنبش درآمدست نیشکر امید ز باغم بر آمدست

2 آن دولتی که می‌طلبیدیم در به در پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست

3 ای سینه زنگ بسته دلی داشتی کجاست آیینه‌ات بیار که روشنگر آمدست

4 تا بامداد کوس بشارت زدیم دوش غم را ازین شکست که بر لشکر آمدست

5 از من دهید مژده به مرغ شکر پرست کاینک ز راه قافلهٔ شکر آمدست

6 وحشی تو هرگز اینهمه شادی نداشتی گویا دروغهای منت باور آمدست

عکس نوشته
کامنت
comment