1 باز دل پایبند دام کسیست روز و شب گوش بر پیام کسیست
2 گو نفس بعد ازین ز سینه تنگ پا برون نه، که این مقام کسیست
3 هیچکس نیست در جهان آزاد هرکه را بنگری به دام کسیست
1 کرده بیهوشم خیال آن دو چشم میپرست همتی ای بادهپیمایان که کارم شد ز دست
2 بر سر مال جهان سودای درویش و غنی دست چون بر هم دهد؟ این تنگچشم، آن تنگدست
1 در جلوهگری چون تو کسی یاد ندارد نادر بود آن شیوه که استاد ندارد
2 بی سعی تو گیراست خیال سر زلفت این دام روان حاجت صیاد ندارد