- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازم بسینه عشق و جنون جوش می زند وز خون گرم دل بدرون جوش می زند
2 آسوده بودم آه که از یک نگاه گرم خونی که مرده بود کنون جوش می زند
3 سر تا قدم گداختم از داغ عاشقی خونابه بنگرید که چون جوش می زند
4 جانم به لب رسید و هنوز از خیال خام در سینه آرزوی فزون جوش می زند
5 مور شکسته بال بشهد تو چون رسد کز طامعان درون و برون جوش می زند
6 زین کافری که کرد فلک با شهید عشق خون در نهاد خاک زبون جوش می زند
7 در دیده از هوای تو ای شاخ ارغوان هر دم هزار قطره ی خون جوش می زند
8 نتوان نگاه کرد بدان روی آتشین از بسکه خال غالیه گون جوش می زند
9 هر دم ز خامی تو فغانی در آتشی بهر سواد سحر و فسون جوش می زند