باز آمد در چمن یاد از صفیر از بیدل دهلوی غزل 2749

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی

1 باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی رنگ‌گل‌، طرف عذاری بوی‌سنبل‌کاکلی

2 سرنگون فکر چون مینای خالی سوختم مصرع موزون نکردم درزمین قلقلی

3 لاله وارم دل به حسرت سوخت اماگل نکرد آنقدر دودی‌که پیچم بر دماغ سنبلی

4 جز خراش دل چه دارد چرخ دوار از فسون عقدهٔ ما هم نیاز ناخن بی‌چنگلی

5 کاش نومیدی به فریادگرفتاران رسد خانهٔ زنجیر ما را تنگ دارد غلغلی

6 نفس را تاکی به آرایش مکرم داشتن پشم هم برپشت خرکم نیست‌گر خواهد جلی

7 اینقدر از فکر هستی در وبال افتاده‌ایم جز خم‌گردن درین زندان‌نمی‌باشد غلی

8 ترک حاجت‌گیر ناموس حیا را پاس‌دار تا لب از خشکی بر آب رو نیاراید پلی

9 سرخوش پیمانهٔ میخانهٔ تسلیم باش حلقهٔ بیرون در هم نیست بی‌جام ملی

10 نیست غافل آفتاب از ذرهٔ بی‌دست و پا با همه موهومی آخر جزو ما داردکلی

11 بیدل امشب بر سرم چون شمع ‌دست نازکیست‌؟ خفته‌ام در زیر تیغ و چتر می‌بندم گلی

عکس نوشته
کامنت
comment