-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پس از وفاتم اگر بگذری تو بر سر خاک زنم بهجیب کفن تا بهطرف دامن چاک
2 تو دوست باش فدا گردمت اگر نه مرا ز دوست دشمنی اهل روزگار چه باک
3 به تار زلف گلوگیر سرکش تو دلم چو زخمخورده شکاری است بسته بر فتراک
4 فرو گذاشت زآه و فغان نخواهم کرد ز ناوکت چو جرس گر شود دلم صد چاک
5 ز نیک و بد نتوانی به خویشتن پرداخت نسازی آینه را تا ز زنگ کلفت پاک
6 یقین شناس که انسان نمود بیبود است در آب بنگر و از عکس خویش کن ادراک
7 شدم ز خود به خیالت، به داغ میسازم که بی بدل نتوانم بریدن از تریاک
8 نگه به جانب قصاب کن که حافظ گفت اگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک