-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پس از دیدار قاصد چون فتادم دیده بر کاغذ شد افشان بس که اشک حسرتم پاشیده بر کاغذ
2 ز تنگیهای جا دارد درون سینه از شوقش نفس را بر دلم چون رشته پیچیده بر کاغذ
3 کند تا در جواب نامهاش حرف وفا پیدا تهی شد از نگه بس دیدهام گردیده بر کاغذ
4 کبوتر را به پر چسبیده مکتوبش ز شیرینی ز شوخی بس لبش بر حال من خندیده بر کاغذ
5 ز شرح نامهام حرف محبت در میان گم شد نگاه آن دلربا میکرد تا دزدیده بر کاغذ
6 ز شوقش قاصد آتش هر قدم در زیر پا دارد تو پنداری سپند از خال او پاشیده بر کاغذ
7 نباشد دور اگر چون برگ گل از یکدگر پاشد به رنگ غنچه از بس نام او بالیده بر کاغذ
8 جواب نامهٔ آن شوخ را قصاب خونین دل حنایی کرده از بس روی خود مالیده بر کاغذ