- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگذشت از غرور و عتابش کسی ندید پوشیده شد چنانکه نقابش کسی ندید
2 منظور هیچ مست نشد نرگس و گلش هرگز میان بزم شرابش کسی ندید
3 آب حیات بود و لبی تر نشد ازو گل داشت سالها و گلابش کسی ندید
4 بیرون نرفت و خلق جهانند عاشقش عالم گرفت و پا برکابش کسی ندید
5 هر شب در آرزوی وصالش که کیمیاست خفتند صد هزار و بخوابش کسی ندید
6 یا رب چگونه داشت چو گل، تازه عالمی آن چشمه ی حیات که آبش کسی ندید
7 آهی نهان کشید فغانی و جان سپرد رفت آنچنان که هیچ عذابش کسی ندید