آفرین زان از منوچهری دامغانی قصیده-قطعه 75

منوچهری دامغانی

آثار منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی

1 آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی

2 گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی

3 چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوی

4 در شود بی‌زخم و زجر و در شود بی‌ترس و بیم همچو آذرشست، بتش همچو مرغابی، به جوی

5 پی ز قوس و فش ز درع و رگ ز موی و تن ز کوه سر ز نخل و دم ز حبل و برزسنگ و سم ز روی

6 دیر خواب و زود خیز و تیز سیر و دور بین خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی

7 سخت پای و ضخم ران و راست دست و گرد سم تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خرد موی

8 ابر سیر و باد گرد و رعد بانگ و برق جه کوه کوب و سهل بر و شخ نورد و راهجوی

9 گور ساق و شیر زهره، یوز تاز و غرم تک پیل گام و کرگ سینه، رنگ تاز و گرگ پوی

10 تیزچشم، آهن جگر، فولاد دل، کیمخت لب سیم دندان، چاه بینی، ناوه کام و لوح روی

11 نیزه و تیغ و کمند و ناچخ و تیر وکمان گردن و گوش و دم و سم و زهار و ساق اوی

12 اینچنین اسبی مرا داده‌ست بی زین شهریار اسب بی‌زین همچنان باشد که بی‌دسته سبوی

عکس نوشته
کامنت
comment