- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی
2 گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی
3 چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوی
4 در شود بیزخم و زجر و در شود بیترس و بیم همچو آذرشست، بتش همچو مرغابی، به جوی
5 پی ز قوس و فش ز درع و رگ ز موی و تن ز کوه سر ز نخل و دم ز حبل و برزسنگ و سم ز روی
6 دیر خواب و زود خیز و تیز سیر و دور بین خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی
7 سخت پای و ضخم ران و راست دست و گرد سم تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خرد موی
8 ابر سیر و باد گرد و رعد بانگ و برق جه کوه کوب و سهل بر و شخ نورد و راهجوی
9 گور ساق و شیر زهره، یوز تاز و غرم تک پیل گام و کرگ سینه، رنگ تاز و گرگ پوی
10 تیزچشم، آهن جگر، فولاد دل، کیمخت لب سیم دندان، چاه بینی، ناوه کام و لوح روی
11 نیزه و تیغ و کمند و ناچخ و تیر وکمان گردن و گوش و دم و سم و زهار و ساق اوی
12 اینچنین اسبی مرا دادهست بی زین شهریار اسب بیزین همچنان باشد که بیدسته سبوی