ای هوایی یار یک ره تو هوای از سنایی غزنوی غزل 313

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن

1 ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن

2 طبل از هستی خویش اندر جهان تاکی زنی بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن

3 با می تلخ مغانه دامن افلاس گیر آز را بر روی آن قرای دعوی‌دار زن

4 زاهدان ار تکیه بر زهد و صیام خود کنند تو چو مردان تکیه بر خمر و در خمار زن

5 دور شو از صحبت خود بر در صورت پرست بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن

6 چون خوری می با حریف محرم پر درد خور چون زنی کم با ندیم زیرک هشیار زن

7 گر برون هفت چرخ و چار طبع‌ست این سخن بارگاهش هم برون از هفت و هشت و چار زن

8 تا تو اندر بند طبع و دهر و چرخ و کوکبی کی بود جایز که گویی دم قلندوار زن

9 قیل و قال و دانش و تیمار پندار رهند خاک بر چشم همه تیمارهٔ پندار زن

عکس نوشته
کامنت
comment