- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوجوانی از خواص پادشاه میشدی، با حشمت و تمکین، به راه
2 دل ز غم خالی و سر پر از هوس جمله اسباب تنعم پیش و پس
3 بر یکی عابد، در آن صحرا گذشت کاو علف میخورد، آن آهوی دشت
4 هر زمان، در ذکر حی لایموت شکر گویان کش میسر گشت قوت
5 نوجوان سویش خرامید و بگفت: کای شده با وحشیان در قوت جفت!
6 سبز گشته، چون زمرد، رنگ تو چونکه ناید جز علف در چنگ تو
7 شد تنت چون عنکبوت، از لاغری چون گوزنان، چند در صحرا چری؟
8 گر چو من بودی تو خدمتگار شاه در علف خوردن نمیگشتی تباه
9 پیر گفتش: کای جوان نامدار کت بود از خدمت شه افتخار
10 گر چو من، تو نیز میخوردی علف کی شدی عمرت در این خدمت تلف؟