اذا ماشئت ان تحیی حیوة از نظیری نیشابوری غزل 1

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا

1 اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا به رسوایی برآور سر ز مستوری برون نِهْ پا

2 حدیث حسن و مشتاقی درون پرده پنهان بود برآمد شوق از خلوت نهاد این راز بر صحرا

3 ز خط و خال رخسارش قضا شکل نمود اول قلم برداشت هر ذره ورق پر گشت از انشا

4 در آن گلشن هوا بودم که مستی زاد از نرگس در آن مجلس صفا بودم که عشق از حسن شد پیدا

5 به زحمت اتصال افتد، چو پیوندی برید از هم به فرصت قطره دریا می‌شود، چون قطره شد دریا

6 کجا ناز و نیاز عاشق و معشوق کم گردد ز حاجت حسن مستغنی و ما محتاج استغنا

7 شراب و شاهد و میخانه و ساقی همه دلکش به این خمار بی‌پروا سری داریم و صد سودا

8 تقاضا بر تقاضا می‌رسد زان سوی دل هر دم زمانی نیستم خالی فغان زین شوق کارافزا

9 اگر نالم ز حرمان رخ مگردان حسبة لله قیاس وصل و محرومی گلستانست و نابینا

10 درون بیت احزان پیر نابینا چه می‌داند که شهری بر سر سودای یوسف می‌کند غوغا

11 «نظیری» گر طمع داری که مقبول جهان باشی فلا تحسد و لاتبخل و لاتحرص علی الدنیا

عکس نوشته
کامنت
comment