آدم از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 39

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

آدم پاک را برآر از گِل

1 آدم پاک را برآر از گِل چشم روشن مدار و تاری دل

2 به خدای ار بود ز بهر شرف از خلیفه خدای چون تو خلف

3 گر تو اینجا نسب درست کنی بر خود آن راه نار چُست کنی

4 صبر کن تا درین سرای مجاز از پی آز و غم نه از پی ناز

5 بر کشندت به دست عافیتی آخر این پوستهای عاریتی

6 تا چو از خاک خود برون آیی تا در آن دم ز آب چون آیی

7 راد مردی گزین تو با دل خوش همچو سفله مباش خواری کش

8 اهل دنیا به خوبی و زشتی خفتگانند جمله در کشتی

9 بادبان برکشیده بهر سفر خاک تیره ز آب و نار شمر

10 غافل از روی جهل و از ادبیر ابلقان سوارکُش در زیر

11 کی بایستد مگر دَمی به غرور از خدای و ز خلق یکسر دور

12 هرکه گشت از غرور و غفلت مست نیکی آن جهان بداد ز دست

13 نه شتاب آیدت به کار و نه صبر زانکه بشتافت و صبر کرد آن گبر

14 هادی ره به جز هدایت نیست وآن طریق اندرین ولایت نیست

15 کی غم بوسه و کنار خورد هرکه او کوک و کو کنار خورد

16 علم دین کان به غفلتی شنوی نکند اعتقاد و دینت قوی

17 لالهٔ غفلتی نه‌ای بنده دل سیه عمر کوته و خنده

18 تا بنگذشت عاقل از آتش کی برآید ز جانش خندهٔ خوش

عکس نوشته
کامنت
comment