آدم چو دید صورت زیبای دلفریب از فیض کاشانی قصیده 6

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

آدم چو دید صورت زیبای دلفریب

1 آدم چو دید صورت زیبای دلفریب در خویش یافت جانب او میل و اشتها!

2 گفتا که کیستی تو چنین بهر چیستی؟ گفتا که آفریده حقّم کما تری‏

3 گفت ای خدای این چه جمال است و این چه حسن؟ در روی او چو می‏نگرم می‏روم ز جا!

4 گفتش خدای بنده‏ای از بندگان ماست خواهی که مونس تو بود خِطبه کن ز ما

5 پس خِطبه کرد و خِطبه خدا خواند و عقد کرد کابین قرار داد که آموزدش هدا

6 پس روی کرد جانب حوا ز روی مهر گفتا بیا به پیش من ای ماه دلربا

7 از حق ندا رسید که برخیز ای صفی رو جانب صفیه چنین است امر ما

8 گفتا که خیر، چون شود این گر تو طالبی! برخیز خود ز جای و به نزدیک ما بیا!!

9 برخاست آدم و سوی حوا روانه شد با او زفاف کرد به ما شاء کیف شا!

عکس نوشته
کامنت
comment