- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آدم چو دید صورت زیبای دلفریب در خویش یافت جانب او میل و اشتها!
2 گفتا که کیستی تو چنین بهر چیستی؟ گفتا که آفریده حقّم کما تری
3 گفت ای خدای این چه جمال است و این چه حسن؟ در روی او چو مینگرم میروم ز جا!
4 گفتش خدای بندهای از بندگان ماست خواهی که مونس تو بود خِطبه کن ز ما
5 پس خِطبه کرد و خِطبه خدا خواند و عقد کرد کابین قرار داد که آموزدش هدا
6 پس روی کرد جانب حوا ز روی مهر گفتا بیا به پیش من ای ماه دلربا
7 از حق ندا رسید که برخیز ای صفی رو جانب صفیه چنین است امر ما
8 گفتا که خیر، چون شود این گر تو طالبی! برخیز خود ز جای و به نزدیک ما بیا!!
9 برخاست آدم و سوی حوا روانه شد با او زفاف کرد به ما شاء کیف شا!