1 ایداده وجود را صفای دگری ظاهر ز تو نور کبریای دگری
2 گر بود خدای دگری غیر خدا من فاش بگفتمی خدای دگری
1 در وصف علی که هر که رائی دارد کفر است خدائی که خدائی دارد
2 لیک از نباء عظیم باید دانست کاینطرفه خبر چه مبتدائی دارد
1 ابت المنیته ان تطیش سهامها قف فی الدیار و ناد این کرامها
2 ما للبلاقع من لوی باللوی قد انکرت اکنانها آرامها
1 زینهار ایدل از آن غمزه که شمشیر بدست است باحذر باش که از مست کسی طرف نبستهست
2 کس چه سان از تو برد جان که زدنباله حشمت حشم ناز و فنون تا نگری دست بدست است