- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
2 گل که خندان و شکفتست به این می نازد که به پای دلش از کوچه ما خار شده
3 گر بارزی که مقیم سر کویش گردی بس غریبان نگری بی دل و بی یار شده
4 بس کند غارت هندو و مسلمان زلفش بر سر کوش به هم سبحه و زنار شده
5 آشیان همه مرغان چمن ویران کرد که به شب نرگسش از زمزمه بیدار شده
6 ماه کنعان سفری کرد که بازاری دید یوسف ماست که راهش همه بازار شده
7 صد حسین از لب او شربت کامی نچشید بر سر کویش ازین عربده بسیار شده
8 هر که را جان و دلی هست کند در کارش زود بینی دو جهان بر سر این کار شده
9 هجر و مخموری همسایه «نظیری » سهل است بخت آن مست که در میکده هشیار شده