1 زمانی برق پر خنده، زمانی رعد پر ناله چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله
2 و گشته زین پرند سبز شاخ بید بنساله چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لاله
1 مرغ دیدی که بچه زو ببرند؟ چاو چاوان درست چونانست
2 باز چون بر گرفت پرده ز روی کروه دندان و پشت چوگانست
1 سر سرو قدش شد باژگونه دو تا شد پشت او همچون درونه
1 ... ...
2 رخسارهٔ او پرده عشاق درید با آن که نهفته دارد اندر پرده
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار