- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی تو نور روی آفتاب از آفتاب روی تو
2 پرتوی از تو ندیده پیه خام چشم من وین دل بریان همی سوزد ز تاب روی تو
3 هر شبی بر خاک ریزم آب چشمی همچو شمع کآتشی در من فتاد از التهاب روی تو
4 روی تو دعوی خوبی کرد شد شمشیر کند آفتاب تیغ زن را در جواب روی تو
5 چهره خورشید کاندر گلشن گردون گلست یافت همچون میوه رنگ از ماهتاب روی تو
6 ای جمال تو جهان آرای در دلهای ما از چه محبوبست حسن؟ از انتساب روی تو
7 هر شبی خورشید زرگر آن ترازودار فیض می دهد مه را زکاتی از نصاب روی تو
8 همچو مشک و عنبر از بهر مشام اهل خلد خاک فردوسست خوش بوی از گلاب روی تو
9 در مدارس رفتم و کردم نظر در باب علم آن همه فصلیست بیرون از کتاب روی تو
10 در فصول هر کتابی فکر کردم سطر سطر نیست اندر هیچ خط حرفی ز باب روی تو
11 سیف فرغانی بشعر اوصاف رویت گفت لیک گر چه تر باشد ازو نفزاید آب روی تو