دست و پا بریده‌ای هزارپایی از سعدی شیرازی گلستان 24

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

دست و پا بریده‌ای هزارپایی بکشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سبحان الله! با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید...

دست و پا بریده‌ای هزارپایی بکشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سبحان الله! با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست. ,

2 چو آید ز پی دشمن جان ستان ببندد اجل پای اسب دوان

3 در آن دم که دشمن پیاپی رسید کمان کیانی نشاید کشید

عکس نوشته
کامنت
comment