- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را من از ذوق حضوری طول دادم داستانی را
2 ز مشتاقان اگر تاب سخن بردی نمیدانی محبت می کند گویا نگاه بی زبانی را
3 کجا نوری که غیر از قاصدی چیزی نمیداند کجا خاکی که در آغوش دارد آسمانی را
4 اگر یک ذره کم گردد ز انگیز وجود من باین قیمت نمی گیرم حیات جاودانی را
5 من ای دریای بی پایان بموج تو در افتادم نه گوهر آرزو دارم نه می جویم کرانی را
6 از آن معنی که چون شبنم بجان من فرو ریزی جهانی تازه پیدا کرده ام عرض فغانی را