- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش اندک شکوهای از یار میبایست کرد و ز پی آن گریهای بسیار میبایست کرد
2 حال خود گر عرض میکردم به این سوز و گداز چارهٔ کار منش ناچار میبایست کرد
3 بعد عمری کامدی یک لحظه میبایستبود پرسش حال من بیمار میبایست کرد
4 امتحان ناکرده خواندی غیر را در بزم خاص چند روزی چون منش آزار میبایست کرد
5 رفتن از مجلس بدین صورت چه معنی داشت دوش رنجشی گر داشتی اظهار میبایست کرد
6 تا شود ظاهر که نام ما نرفت از یاد دوست یاد ما در نامهای یک بار میبایست کرد
7 کار خود بد کردم از عرض محبت پیش یار خود غلط کردم چرا این کار میبایست کرد
8 شب که میبردند مست از بزم آن بدخو مرا هر چه دل میخواست با اغیار میبایست کرد
9 اینکه وحشی را زدی بر دار کم لطفی نبود اولش بسیار منت دار میبایست کرد