دوش اندک شکوه‌ای از یار از وحشی بافقی غزل 190

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد

1 دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد و ز پی آن گریه‌ای بسیار می‌بایست کرد

2 حال خود گر عرض می‌کردم به این سوز و گداز چارهٔ کار منش ناچار می‌بایست کرد

3 بعد عمری کامدی یک لحظه می‌بایست‌بود پرسش حال من بیمار می‌بایست کرد

4 امتحان ناکرده خواندی غیر را در بزم خاص چند روزی چون منش آزار می‌بایست کرد

5 رفتن از مجلس بدین صورت چه معنی داشت دوش رنجشی گر داشتی اظهار می‌بایست کرد

6 تا شود ظاهر که نام ما نرفت از یاد دوست یاد ما در نامه‌ای یک بار می‌بایست کرد

7 کار خود بد کردم از عرض محبت پیش یار خود غلط کردم چرا این کار می‌بایست کرد

8 شب که می‌بردند مست از بزم آن بدخو مرا هر چه دل می‌خواست با اغیار می‌بایست کرد

9 اینکه وحشی را زدی بر دار کم لطفی نبود اولش بسیار منت دار می‌بایست کرد

عکس نوشته
کامنت
comment