ای برده دل از دلبران از بابافغانی شیرازی غزل 527

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

ای برده دل از دلبران حسنت زروی دلبری

1 ای برده دل از دلبران حسنت زروی دلبری هر گوشه سرگردان تو، صد آفتاب خاوری

2 چون از قبای نیلگون نخل قدت آید برون یوسف کشد در خاک و خون پیراهن نیلوفری

3 گیرم که صد افسون کنم سوز سخن افزون کنم وصف جمالت چون کنم کز برگ گل نازکتری

4 رخساره گلگون ساختی مستانه بیرون تاختی صد ملک دل پرداختی فریاد ازین غارتگری

5 هر جا که باشی در گذر وز سوز دلها بی خبر آهی برآریم از جگر تا غافل از ما نگذری

6 مه پاسبان کوی تو مهر از شرف هندوی تو جانها سپند روی تو یا رب چه نیکو اختری

7 رنگ قضا آمیخته حسن و ملاحت ریخته ناز و بلا انگیخته در صورت حور و پری

8 ای رفته بی صبر و سکون ناگه بکوی او درون عشقت گدا آرد برون گر پادشاه کشوری

9 خو کن فغانی در قفس بشکن پر و بال هوس تا کی چو بلبل هر نفس نالان به باغ دیگری

عکس نوشته
کامنت
comment