- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سری که در قدم سرو سرفراز تو باشد در اوج سلطنت از جلوه های ناز تو باشد
2 گرت ایاز بیند بدین جمال و نکویی کند قبول که سلطان او ایاز تو باشد
3 اگر چه نقد دلم سکه ی قبول ندارد بدین خوشست که در بوته ی گداز تو باشد
4 زهر چه غیر تو پرداخت دل خزینه ی جان را بدین امید که روزی امین راز تو باشد
5 بخدمت تو چه آرم نثار وقت تکلم که در مقابله ی لعل دلنواز تو باشد
6 ز سحر خامه ببندم زبان طعن مخالف اگر اشاره ی ابروی عشوه ساز تو باشد
7 چه کام خوشتر ازین عشق بی زوال فغانی که هر کجا قدم او رخ نیاز تو باشد