قومی که بر از جلال الدین محمد مولوی غزل 862

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

قومی که بر براق بصیرت سفر کنند

1 قومی که بر براق بصیرت سفر کنند بی ابر و بی‌غبار در آن مه نظر کنند

2 در دانه‌های شهوتی آتش زنند زود وز دامگاه صعب به یک تک عبر کنند

3 از خارخار این گر طبع آن طرف روند بزم و سرای گلشن جای دگر کنند

4 بر پای لولیان طبیعت نهند بند شاهان روح زو سر از این کوی درکنند

5 پای خرد ببسته و اوباش نفس را دستی چنین گشاده که تا شور و شر کنند

6 اجزای ما بمرده در این گورهای تن کو صور عشق تا سر از این گور برکنند

7 مسیست شهوت تو و اکسیر نور عشق از نور عشق مس وجود تو زر کنند

8 انصاف ده که با نفس گرم عشق او سردا جماعتی که حدیث هنر کنند

9 چون صوفیان گرسنه در مطبخ خرد آیند و زله‌های گران مایه جز کنند

10 زاغان طبع را تو ز مردار روزه ده تا طوطیان شوند و شکار شکر کنند

11 در ظل میرآب حیات شکرمزاج شاید که آتشان طبیعت شرر کنند

12 از رشک نورها است که عقل کمال را از غیرت ملاحت او کور و کر کنند

13 جز حق اگر به دیدن او غمزه‌ای کند آن دیده را به مهر ابد بی‌خبر کنند

14 فخر جهان و دیده تبریز شمس دین کاجزای خاک از گذرش زیب و فر کنند

15 اندر فضای روح نیابند مثل او گر صد هزار بارش زیر و زبر کنند

16 خالی مباد از سر خورشید سایه‌اش تا روز را به دور حوادث سپر کنند

عکس نوشته
کامنت
comment