یک شب که اشک تشنه افشای از اسیر شهرستانی غزل 156

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست

1 یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست بیدرد را گمان که دلم در گداز نیست

2 چون عشق گرم شد نشناسد جوان و پیر گل را به بزم شعله زخار امتیاز نیست

3 گر چشم عاشق است کزو به شکاف گور بر روی دل دری که ز زخم تو باز نیست

عکس نوشته
کامنت
comment