1 شبخیز که راز او نگوید با او شب خیزی او سهل بود ای نیکو
2 بر خیز به شب راز بگو و بشنو مقصود ز شبخیزی ما را می گو
1 عاشقی دریادلی از ما طلب آن چنان گوهر در این دریا طلب
2 نقد گنج کنت کنزا را بجو از همه اسما مسمی را طلب
1 مجلس خاص او است حضرت ما الصلا هر که عاشق است صلا
2 در خرابات خلوتی داریم به از این در جهان که دارد جا
1 عمر بی عشق می گذاری هیچ حاصل از عمر خود چه داری هیچ
2 ماسِوی الله طلب کنی شب و روز به عدم می روی چه آری هیچ